مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
دیـشب برای تو کـمی مـاتـم نوشتم مـرثـیهای با رنگهای غـم نوشـتم در انـتـهــای آســمــان هـفـتگـانـه نـام تو و پـرواز را بـا هـم نـوشـتم نام تو را وقـتی رسالت میکـشیدی هـمـسـایـۀ پـیـغـمـبـر اکـرم نـوشـتم وقـتی نـگـاهـم بر نجـیـبی تو افـتاد مریم نـوشـتم باز هم مـریـم نوشـتم آن تـکـههای زنـدگـی معـجـرت را بـاور نـمیکـردم اگر مـبـهـم نوشتم وقتی نگاه زخمیات را میشمردم از پـلکهـایت چـند تا را کم نوشتم همشیره خورشید ای خانم ببخشید! نـامِ تـو را با خطّ نا مـحـرم نـوشتم |